زمان جاری : جمعه 14 اردیبهشت 1403 - 10:36 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

اطلاعیه ها مهم
اطلاعیه های مهم

تبلیغات
تبلیغات



تعداد بازدید 101
نویسنده پیام
آفلاین
reyhane


عضویت: 10 /10 /-622






بی کسی یعنی لای استخوان های من نمک بپاشی


و زخم هایم پشت سرت راه بیفتند و معتاد دست های شورَت شوند


دست هایی که شورند و نمک ندارند


و جمجمه ام خانه ی موش های دست آموزت باشند


که از گوش دیوار های ذهنم برایت خبر می آورند


آغوشت برای بافتنی های مادر بزرگت


که نمی دانست عینکش را / ریز بین کرده ام


تا به چشم هایش / کوچک بیایی


و برایت تنگ ببافد


آنقدر که خورشید ِ من در قوس سینه های تو کسوف کند


و من با تمامِ بی خانمان بودنم



به چهار خانه های پیرهنت حسادت کنم


که در شش دانگ تنت رفت و آمد میکنند


بیا .... و به من دروغ بگو


چرچیل * ترین حرف هایت را بیاور


من با خوش بینی ِ پوپِر** به دروغ هایت / قسم میخورم



بیا ... با دست های خودم به من خیانت کن


میخواهم دست از / پای تو دراز تر


از آغوشت برگردم


به شرطی که


تمام شیشه خالی ِ عطرهایت را برای من نگه داری ...


من بالا خانه ام را / به موهای تو اجاره داده ام


آنقدر که تمام دود کش های / سرم دود میکند


وقتی که با چشم هایت / آتش میسوزانی


و تمام پدر خوانده های شهر برایت بلند میشوند


حتی اگر دو پایشان را در مافیای دختران ِ دیگر از دست داده باشند


بیا .... این دنیا بی تو ارزش آمدن هم ندارد


میخواهم تمام نقاشی های چهار سالگیم از ژکوند ِ تو باشد


تو خوب میدانی من از گهواره تا گور / گریه کرده ام تا خنده ی تو را ببینم


بیا



با دست های خودم به این شعر ها خیانت کن


می خواهم آن را به نام ِ دیگری بخوانم


اگر قول بدهی ، یک قهوه از آن ِ من باشی ..........





* وینستون چرچیل سیاستمدار زبردست انگلیسی

** خوش بینی نوعی وظیفست (کارل پوپر)














شنبه 17 اسفند 1392 - 23:17
ارسال پیام خصوصی نقل قول تشکر گزارش ارسال





برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :