زمان جاری : جمعه 14 اردیبهشت 1403 - 11:56 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

اطلاعیه ها مهم
اطلاعیه های مهم

تبلیغات
تبلیغات



تعداد بازدید 129
نویسنده پیام
آفلاین
reyhane


عضویت: 10 /10 /-622






ܓ♥●•٠·˙ ܓ♥●•٠·˙ ܓ♥●•٠·˙

فلکــــ کور استـــ دلم شوریده در شور استـــ
صدای خنده و آواز میاید ز کوی دلبرمـــ امشبـــ
صدای ساز می آید
دلم بی وقفه میلرزد نمیدانم چرا تنگـــ استـــ و میترسد
قدم لرزان به سوی کوچه می آیمـــ
وبا خود زیر لبـــ آهسته میگویمـــ
خدایا ترس من از چیستـــ ؟
عروس جشن امشبـــ کیستـــ ؟
صدای همهمه با ورود شیخ عاقد میشود خاموش
صدای شیخ می آید... وکیلمـــ من
جوابـــ ده...وکیلمـــ من
صدای آشنایی بله می گوید
و مردمـــ یکصدا باهم مبارکـــ باد می گویند
خدای من صدای اوستـــ صدای آشنای اوستـــ
دلم در سینه میلرزد
برای مدتی ساکتـــ برای مدتی خاموش
و ناگه نعره امـــ در کوچه میپیچد
مبارکـــ نیستـــ مبارکـــ نیستـــ
نگار من عروس جشن امشبـــ نیستـــ
بگوییدمـــ دروغ استـــ انچه شنیدمـــ دروغ استـــ
انچه فهمیدمـــ دروغ استـــ
ولی افسوس صدای نعره امـــ در ساز میمیرد
و داماد سرخوش از نگارمـــ بوسه میگیرد
فلکـــ کور استـــ زمین و آسمان کور استـــ
خدای من چه کس میگوید این سان ساکتـــ و آرام بنشینی
چه کس میگوید این سان بی تفاوتـــ بر لبـــ این بام بنشینی
اگر مردم نمیدانن تو که نادیده میدانی
همین دختر که امشبـــ بله میگوید عروس ماستـــ
عروسی که امشبـــ ره به سوی هجله می گوید
قسم میخورد عروس ماستـــ
عروس هجله گاه ماستـــ چه شد آن عهد و پیمانش
کجا رفتـــ آن قسمـــ هایش ؟!
به یعنی عهد و پیمان هیچ !
وفا و عشق و ایمان هیچ !
قسمها اشکـــ ها حتی خدا هم هیچ !
عجبـــ دارمـــ چرا یا ربـــ تو خاموشی
چرا در خود نمی جوشی
گمان دارمـــ تو همـــ با نو عروس خویش
گرمی ،عشرتـــ می نوشی
وگرنه کسی این صحنه را میبیند و خاموش میماند
من امشبـــ از خودمـــ از تو از این دنیا که هیچ اعتبارش نیستـــ
بـــــیـــــــزارمـــ
من امشبـــ سختـــ بیمارمـــ
رفیقان باده بردارید و بر بالین این بیمار بگذارید
شما آخر نمیدانید عروسی را به هجله میرانید
که تا دیروز نگارمـــ بود بهارمـــ بود و
در آغوش من قرارمـــ بود
نمیدانمـــ چرا این آسمان امشبـــ نمیبارد
برای گریه کردن یکـــ بهانه لازم استـــ
این هم بهانه پس چه میخواهد
چرا مردم ره ان خانه را با شوق میپویند چرا
در آن خانه بجز نفرتـــ چه میجویند
بمیرند آن کسانی که امشبـــ یکصدا باهم مبارکـــ باد میگویند
به عشق و عاشقی سوگند که امشبـــ را مبارکـــ نیستـــ
فلکـــ کور استـــ دلم بیدار و رنجور استـــ
نگارمـــ شاد و خندان استـــ
درون هجله بوسه باران استـــ
به دامادش بگویید نو عروسش با کسی هم عهد و پیمان استـــ ...














شنبه 17 اسفند 1392 - 22:44
ارسال پیام خصوصی نقل قول تشکر گزارش ارسال
تشکر شده: 1 کاربر از reyhane به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: mostafa &





برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :